رفقـــا
وبلاگم سه ساله شد :)
تنها فعالیتم برای همون سال اول بود و خب...
هممون زندگی خودمونو داریم
منم بیشتر از هرچیزی درگیر درس و تلاش برای کنکور
خیلی یهویی یاد این وبلاگم افتادم
میگم ... بیاین یکم فاز نصیحت بردارم
زندگی خیلی از اون چیزی که فکر میکنم زودتر تموم میشه
الان که به خاطرات این وبم فکر میکنم...انگار همین چند ساعت پیش بود که آنلاین بودمو داشتم با زهرا و هانا حرف میزدم
ولی حقیقتش اینه که نزدیک به سه ساله ازشون بیخبرم
زمان زیادی و پای نت گذروندم...پشیمون هم نیستم..بالاخره با آدمای زیادی آشنا شدم
کارایی که دوست داشتمو تمام سعیمو کردم که انجامشون بدم
از شما چه پنهون...تازگیا احساس پوچی میکنم...ولی همچنان شعار میدم میگم زندگی کنین
در صورتی که به یه سوال نمیتونم جواب بدم...آخرش که چی؟؟؟
فقطط خودمو غرق کار و درس و گوشی کردم...شاید این سوال یادم بره و هربار به پوچی نرسم....
کشش نمیدم...شاید خواستم یکم درد و دل کرده باشم..چون با این وب و آدمایی که روزی باهاشون میچتیدم...خیلی احساس بهتری دارم..یه تیکه از گدشتم و دوسش دارم و شرینه برام ..در عین حال تلخ..این که میبینم چقدر زود همه چیز گذشت...و چقدر راحت هر روز عمرم بیشتر از دیروز تلف میشه...
خلاصش که...
تولد سه سالگی وب مبارک
دوستون دارم :)