سلام رفقا
چطورین :)
البته نگم رفقا بهتره...میدونم خیلی وقته بچه هامون بار و بندیلشونو جمع کردن و کوچ کردن و اره....
دوماه مونده به کنکور...
استرس ندارم و این خیلی عجیبه ... راستش اوضاعم خیلی بد نیست ولی خوب هنوز خیلی درس ها هست که جمعشون نکردم ... دعا کنین برام بجه ها ... خیلی نیازمند دعاهاتونم ...
دوست دارم سال بعد جایی باشم که دوست دارم اما یه صدایی نهیب میزنه بهم که ...فکر میکنی به اندازه کافی اماده ای ؟
و همون صدا بلند تر میگه : ...
ولش کن ...دوست ندارم بگم چی میگه ...
اما خوب نا امید هم نیستم ..
خدایی که منو تو این مسیر گذاشت و تا اینجا کمکم کرد بعیده از اینجا به بعد تنها ولم کنه :)
امشب فراموشم نکنین...
عجیب محتاج دعاهاتونم ...
دوماه دیگه برمیگردم با نتایح...شاید با حس خوب یا ...
امیدوارم با یه دنیا حس خوب بیام
خیلی چیزا این مدت عوض شده بجه ها ... خیلی چیزا
جدی جدی بزرگ شدم:)
راستش من هیچ وقت دلم نمیخواست بزرگ بشم...تموم فیلم های بچگیم رو بار ها دوره کردم...حتی یه بار هم نگفتم میخوام زودتر بزرگ شم...
کلا دنیای ادم بزرگارو دوست نداشتم ... و ندارم
پر از حس بده ..البته نه همه جاش ها !! اما خوب ...قسمتای تاریکش بیشتره ..
هرچی بیشتر میگذره آدما کینه ای تر میشن ... افسرده تر میشن ..
امیدوارم شما جزو اون افراد نباشین ...
چیزی که از همه عحیب تره اینه که خیلی چیزا درونم تغییر کرده ..
خیلی از باور ها در من نهادینه شدن که اصلا انقدر قوی نبودن و داستان اینجاست که من سعی نکردم که بهترشون کنم ...
ظاهرا جدی جدی هرچی سن بالاتر میره این افکار و عقاید و رفتار ها بیشتر خودشونو قاطی زندگیمون میکنن و جاپاشونو مجکم تر بدون اینکه بفهمیم...
خلاصه..مواظب خودتون باشین ...
شب خوش :))